جدول جو
جدول جو

معنی قلعه گود - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه گود
(قَ عَ)
دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه شهرستان مشهد، واقع در 54هزارگزی شمال باختری مشهد و یکهزارگزی شمال شوسۀ مشهد به قوچان. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 142 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، چغندر و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قلعه کوب
تصویر قلعه کوب
کوبندۀ قلعه، توپی که با آن قلعه را کوبیده و منهدم کنند
فرهنگ فارسی عمید
(قَ عَ گُ)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان، واقع در 11هزارگزی شمال خاوری قلعه گلاک مرکز دهستان و 48هزارگزی شمال خاوری شوسۀ بهبهان به آرو. موقع جغرافیائی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری مالاریائی است. سکنۀ آن 120 تن است. آب آن از رود خانه مارون و محصول آن غلات، برنج، پشم، لبنیات و شغل اهالی زراعت و حشم داری و صنایع دستی زنان قالی و قالیچه و جوال و پارچه بافی است. راه مالرو دارد و ساکنین از طایفۀ دشمن زیاری می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان کیوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز، واقع در 13هزارگزی جنوب خداآفرین و 20هزارگزی شوسۀ اهر به کلیبر. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و گرمسیر مالاریائی است. سکنۀ آن 161 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ نُ)
دهی است از دهستان قلقل رود شهرستان تویسرکان، واقع در 27هزارگزی باختر تویسرکان و 3 هزارگزی جنوب شوسۀ تویسرکان به کرمانشاه. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 661 تن است. آب آن ازچاه و محصول آن غلات لبنیات، دیم و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه مالرو دارد. به این ده اسحاق نیز میگویند. مزرعه چهارشنبه جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
کلاته ای است در سبزوار
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ زین وَ)
دهی است از دهستان زیارت بخش شیروان شهرستان قوچان، واقع در 15هزارگزی شمال باختری شیروان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 65 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و بنشن و میوه جات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سُدد)
قلعه ای است به یمن. (منتهی الارب) (آنندراج). قلعه ای است به یمن از اعمال عبد علی بن عواض. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ کُ کُ)
دهی است جزء دهستان بهنام سوخته بخش ورامین شهرستان تهران، واقع در 8هزارگزی خاور ورامین و 2هزارگزی به پیشوا. این ده در تپه ماهور قرارگرفته و سردسیر است. سکنۀ آن 402 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، صیفی، چغندر قند، باغات میوه و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(پُ فُ)
قلعه کوبنده.
- توپ قلعه کوب، توپی که قلعه ها را ویران سازد
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ کِ)
ده کوچکی است از دهستان بافت بخش بمپور شهرستان ایرانشهر، واقع در 58هزارگزی جنوب بمپور، کنار راه مالرو چانف به لاشار. سکنۀ آن 25 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج، واقع در 26هزارگزی جنوب خاوری پاوه و 2 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو شهر کرمانشاه به پاوه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 162 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، توتون و توت و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ / عِ)
جای قلعه:
خبر کرد کامشب ز نیروی شاه
خرابی درآمد بدین قلعه گاه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ گُ زَ دَ رَ / رِ)
دهی است از دهستان بتوند بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در 66هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 20هزارگزی شوسۀ مسجد سلیمان به اهواز. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن گرمسیری مالاریایی است. سکنۀ آن 80 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(پُ فُ)
قلعه گشای. گشاینده و فاتح قلعه:
همه پولادپوش و آهن خای
کین کش و دیوبند و قلعه گشای.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ گَ)
یکی از دهستانهای 9 گانه بخش کهنوج شهرستان جیرفت. این دهستان در جنوب کهنوج واقع شده و محدود است از شمال به دهستان رودبار از خاور به دهستان رمشک از جنوب به دهستان مارزو کوه شهری و از باختر به دهستان منوجان رودبار. موقع جغرافیایی آن جلگه و قسمت باختری کوهستانی است و هوای آن گرمسیری است آب آن از قنات و گاوچاه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. این ده از 14 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن 745 تن است. مرکز دهستان حسین آباد. و قراء مهم آن کشیت وزر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ گُ)
دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت، واقع در 12هزارگزی جنوب سبزواران و 2هزارگزی باختر راه فرعی سبزواران به کهنوج. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیری مالاریائی است. سکنۀ آن 52 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل مردم آن زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
ده کوچکی است از دهستان مکاوند بخش هفت گل شهرستان اهواز، واقع در 22هزارگزی شمال باختری هفت گل و 5هزارگزی باختر شوسۀ هفتگل به مسجد سلیمان. سکنۀ آن 50 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز، واقع در 17 هزارگزی جنوب باختری دهدز، کنار راه مالرو راه ری به سروت. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 84 تن است. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات، صیفی، و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ نُ حَ نَ)
دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در 7هزارگزی جنوب باختری شوشتر و 5هزارگزی باختر راه تابستانی شوشتر به بند قیر کنار خاوری رود شطیط. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرمسیری است. سکنۀ آن 150 تن است. آب آن از کارون و محصول آن غلات، برنج، صیفی، کنجد و شغل اهالی زراعت است. راه در تابستان اتومبیل رو است و ساکنین از طایفۀ عرب میان آب هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ سَ سَ)
دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز، واقع در 10 هزارگزی شمال باختری دهدز و کنار راه مالرو دره شور به مهراب. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 56 تن است. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان بویراحمد گرمسیری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان، در 6هزارگزی شمال آرو به بهبهان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و گرمسیری مالاریایی است. سکنۀ آن 125 تن است. آب آن از رود خانه خیرآباد و محصول آن غلات، پشم، لبنیات و شغل اهالی زراعت و حشم داری است. صنایع دستی گلیم و جوال بافی است. راه مالرو دارد و ساکنین از طایفۀ بویراحمد گرمسیری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ دُ)
دهی است از دهستان بویراحمد سردسیری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان، واقع در 16 هزارگزی شمال شوسۀ آرو به بهبهان و 22 هزارگزی خاوری بهبهان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 200 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، پشم و شغل اهالی زراعت و حشم داری و صنایع دستی زنان قالیچه و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. و ساکنین از طایفۀبویر احمد هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان گاودولی بخش مرکزی شهرستان مراغه، واقع در 26هزارگزی جنوب باختری مراغه و در مسیر شوسۀ مراغه به میاندوآب. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل و مالاریایی است. سکنۀ آن 792 تن، آب آن از رود خانه مردی و قنات و چشمه و محصول آن غلات و چغندر و کشمش و بادام و نخود و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه شوسه و شعبه تلفن و پاسگاه ژاندارمری دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ جُ)
دهی است از دهستان پیربخش حومه شهرستان خرم، واقع در 22هزارگزی شمال خرم آباد و 15هزارگزی خاور اتومبیل رو خرم آباد به کرمانشاهان. موقع جغرافیایی آن تپه ماهور و هوای آن معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 300 تن، آب آن از چشمه و محصول آن غلات، صیفی، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی زنان فرش بافی و جل بافی است. راه مالرو دارد. مردم آن از طایفۀ بیرالوند هستند و در زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ بِ)
دهی است از بخش نصرت آباد شهرستان زاهدان، واقع در 31هزارگزی جنوب خاوری نصرت آباد و 18هزارگزی شوسۀ زاهدان به خاش. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیری مالاریایی. سکنۀ آن 558 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات. و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ گَ)
دهی است از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار، واقع در 13هزارگزی باختر قصرقند و کنار راه فرعی نیک شهر به قصرقند موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن گرمسیری و مالاریایی، 400 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات، برنج، خرما، و شغل اهالی زراعت و ریسندگی. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
نام قلعه ای بزرگ و بسیار بلند نزدیک عقرالحمیدیه از اعمال موصل و گویند آن بالاتر از عقر و بزرگتر از آن است و حب الرمان شوشی بدان نسبت دارد، (از معجم البلدان)، قلعه ای است شرقی دجلۀ موصل و از آنجاست حب الرمان و هندوانه، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ شَ کَ نِ)
دهی است از دهستان میلانلو بخش شیروان شهرستان قوچان، واقع در 40هزارگزی جنوب شیروان و 7هزارگزی خاور مالرو عمومی امیران به دولت آباد. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 630 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت و مالدارای و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ یِ)
دهی است از دهستان گله دار. بخش کنگان شهرستان بوشهر، واقع در 89هزارگزی جنوب خاور کنگان و 4هزارگزی راه مالرو پس رودک به بیرم. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیری مالاریایی است. سکنۀ آن 96 تن است. آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات، تنباکو و پیاز و شغل اهالی زراعت است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ ؟)
دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در 8هزارگزی جنوب باختری شوشتر و 6هزارگزی باختر راه تابستانی شوشتر به بندقیر و کنار خاوری رود شطیط. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرمسیری است سکنۀ آن 150 تن آب آن از کارون و محصول آن غلات، برنج، صیفی، کنجد و شغل اهالی زراعت است. راه در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
شهری است به هند. گویند که رصاص و شمشیرها بدان منسوب است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). نام معدنی است که سرب نیکو بدان منسوب است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ گُ)
دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در 30هزارگزی شمال خاوری تربت جام و سر راه مالرو عمومی شاه نشین. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 485 تن است. آب آن از قنات و محصول آن. غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد و صعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
کوبنده قلعه خراب کننده دژ: بتدارک ریختن توپ قلعه کوب و سایر لوازم امر شاهانه جاری گردید، توپی که بدان قلعه را منهدم کنند
فرهنگ لغت هوشیار
از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی